مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دارد دوبـاره رنـگ مـیبـازد حـنـایم پـس با چه رویی سـوی تو آقا بـیـایم دریـا تـویی، مولا تویی، آقا تویی تو من دسـت خـالی آمـدم، آقـا ... گـدایم راه گـلـویـم را دوبـاره بـغـض بـسته آقــا بـبـیـن کـه در نـمـیآیـد صــدایـم دستی بکـش بر این دل غربت گرفته شــایـد کــمـی آرام گــردد دردهــایـم پشتم به تو گرم است، از من رو مگردان من بیتو مثل کودکی بیدست و پایم آقا زمـیـن خـورده دوبـاره نـوکـر تو فکری به حالم کن که مشغـول هوایم این حرفها، از روی دلتنگی است آقا بــدجــور دلـتـنـگ اذان کـــربــلایــم |